یادگیری یک رفتار اکتسابی است و میتوانیم در آن بهتر شویم

بسیاری از افراد به اشتباه فکر میکنند که توانایی یادگیری یک ویژگی ذاتی است؛ یعنی یا فردی "یادگیرنده" به دنیا آمده، یا نه. اما تحقیقات فزایندهای نشان میدهند که یادگیری در واقع رفتاری آموختنی است. با استفاده هدفمند از راهبردهای مشخص، همه ما میتوانیم سریعتر و مؤثرتر به تخصص برسیم. سه راهبرد کاربردی در این مسیر وجود دارد:
-
سازماندهی: یادگیری مؤثر، در اصل نوعی مدیریت پروژه است. برای یادگیری یک حوزه خاص، باید اهداف قابل دستیابی تعیین کنیم و سپس راهبردهایی برای رسیدن به آن اهداف طراحی کنیم.
-
تفکر درباره تفکر: که به آن فراشناخت نیز میگویند، یعنی پرسیدن سؤالهایی مثل «آیا واقعاً این مفهوم را فهمیدهام؟ آیا میتوانم آن را برای یک دوست توضیح دهم؟»
-
تأمل: بازنگری و تأمل در یادگیری، توانایی ما در یادگیری را تقویت میکند. به طور خلاصه، همه ما میتوانیم در یادگیری بهتر شویم.
بسیاری از افراد تصور میکنند یادگیری به هوش بستگی دارد، و آن را همچون رنگ چشم یک ویژگی غیرقابل تغییر میدانند؛ گویی که یادگیرندهها به دنیا میآیند و دیگران نه. در نتیجه، برای بهتر شدن در یادگیری تلاشی نمیکنند.
برای همین هم معمولاً افراد بدون تمرکز کافی به سراغ یادگیری میروند. مثلاً بدون آنکه واقعاً به راهبرد یادگیری فکر کنند، از عباراتی مثل «تمرین باعث پیشرفت میشود» استفاده میکنند. اما اصلاً مشخص نیست منظور از تمرین چیست: تکرار صرف؟ نیاز به بازخورد دارد؟ باید سخت باشد یا سرگرمکننده؟
اما تحقیقات جدید نشان میدهند که یادگیرندهها ساخته میشوند، نه اینکه به دنیا بیایند. با تمرین هدفمند و راهبردهای یادگیری مناسب، همه ما میتوانیم مؤثرتر و سریعتر یاد بگیریم. به بیان دیگر: همه ما میتوانیم در «بهتر شدن» بهتر شویم.
یکی از پژوهشهایی که اهمیت راهبردهای یادگیری را نشان میدهد، مربوط به «مارسل وینمن» است. او نشان داده که افرادی که تفکر خود را از نزدیک پیگیری میکنند، هنگام یادگیری مطالب جدید، از کسانی با ضریب هوشی بسیار بالا عملکرد بهتری دارند. یافتههای او نشان میدهند که در مسیر کسب مهارت، نحوه درک و یادگیری افراد تا ۱۵ درصد از هوش ذاتی مهمتر است.
سه راهکار کاربردی برای تقویت مهارت یادگیری:
۱. اهداف یادگیری خود را سازماندهی کنید
یادگیری مؤثر اغلب شبیه مدیریت پروژه است. برای تسلط بر یک حوزه، ابتدا باید اهداف قابل دستیابی تعیین کنیم و سپس برای رسیدن به آنها راهبرد طراحی کنیم.
این رویکرد هدفمند به ما کمک میکند تا با نگرانیهای معمول در مسیر یادگیری بهتر کنار بیاییم:
– آیا من به اندازه کافی خوب هستم؟
– اگر شکست بخورم چه؟
– نکند اشتباه میکنم؟
– آیا کار مهمتری ندارم؟
طبق نظر آلبرت بندورا، روانشناس دانشگاه استنفورد، این احساسات منفی میتوانند مانع یادگیری مؤثر شوند. از سوی دیگر، داشتن یک برنامه با اهداف مشخص، تعهد ما را افزایش میدهد. پژوهشها بارها نشان دادهاند که افرادی با اهداف روشن، نسبت به کسانی که فقط میخواهند «کار خوبی انجام دهند» عملکرد بهتری دارند.
۲. درباره تفکر خود فکر کنید (فراشناخت)
فراشناخت، یکی از کلیدهای اصلی یادگیری مؤثر است. این یعنی توجه به چگونگی دانستن چیزها. مثلاً با خود بپرسیم:
– آیا این مفهوم را واقعاً درک کردهام؟
– میتوانم آن را برای یک دوست توضیح دهم؟
– هدفم چیست؟
– آیا دانش زمینهای کافی دارم؟
– آیا به تمرین بیشتری نیاز دارم؟
متخصصان معمولاً این نوع تفکر را انجام میدهند. هنگام حل یک مسئله، آنها به نحوه چارچوببندی آن نیز فکر میکنند و درک درستی از منطقی یا غیرمنطقی بودن پاسخ خود دارند.
اما نکته این است که این مهارت فقط مخصوص متخصصان نیست. یکی از مشکلات اصلی در یادگیری این است که افراد به اندازه کافی فراشناختی عمل نمیکنند. آنها متوقف نمیشوند تا از خود بپرسند آیا واقعاً یک مهارت یا مفهوم را یاد گرفتهاند یا نه.
مشکل این نیست که مطالب از یک گوش وارد و از گوش دیگر خارج میشوند؛ بلکه این است که افراد بر «تأمل» توقف نمیکنند. آنها خود را وادار به اندیشیدن در مورد اندیشههایشان نمیکنند.
۳. در یادگیری خود تأمل کنید
یادگیری یک تناقض جالب دارد: باید لحظهای از یادگیری فاصله بگیریم تا آن را بهتر درک کنیم. مثلاً وقتی از یک مسئله کنار میکشیم، درک عمیقتری از آن پیدا میکنیم. ممکن است در یک گفتوگو با همکار وارد شوید، اما بهترین ایدهها زمانی به ذهنتان برسد که بعدتر در حال ظرف شستن هستید. یا وقتی دفترچه راهنمای نرمافزاری را میخوانید، درک واقعی شما ممکن است پس از بستن آن اتفاق بیفتد.
به طور خلاصه، یادگیری از تأمل سود میبرد. این نوع تأمل نیاز به لحظهای آرام دارد. مثلاً هنگام نوشتن در گوشهای ساکت، یا صحبت با خود در حمام. معمولاً این نوع تفکر متمرکز نیاز به سکوت ذهنی دارد.
خواب نمونه جالبی از این پدیده است. پژوهشی جدید نشان داده که یک خواب شبانه خوب میتواند زمان لازم برای تمرین را تا ۵۰٪ کاهش دهد.
مفهوم «سکوت شناختی» همچنین توضیح میدهد چرا وقتی تحت استرس، خشم یا احساس تنهایی هستیم، یادگیری سختتر میشود. در چنین شرایطی، مغز ما توانایی تأمل و اندیشیدن ندارد. بله، شاید بتوانیم در موقعیتهای اضطراری اطلاعات سادهای مثل شماره تلفن را یاد بگیریم، اما برای درک واقعی به آرامش ذهنی نیاز داریم.
خبر خوب برای افراد و سازمانها این است که: یادگیری رفتاری آموختنی است. اینکه کسی سریع یاد میگیرد، به این معنا نیست که باهوشترین فرد اتاق است — بلکه یعنی یاد گرفته چطور یاد بگیرد. با سازماندهی هدفمند یادگیری، تفکر درباره تفکر، و تأمل بهموقع، ما هم میتوانیم یادگیرنده بهتری شویم.
اگر به حوزه یادگیری و توسعه علاقمند هستید و قصد دارید با رویکردها و روش های جدید این حوزه آشنا شوید، پیشنهاد می کنیم در مسترکلاس طراحی تجربه یادگیری با تدریس دکتر علی اصغر امیری ثبت نام و شرکت کنید.
اگر می خواهید در سازمان خود تجربه یادگیری برای کارکنان و مدیران طراحی و اجرا کنید، می توانید با مشاوران آرسا در ارتباط باشید. علاوه بر این جهت اطلاع از ورکشاپ های طراحی شده توسط تیم آرسا این قسمت را مطالعه و بررسی کنید.